اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

خدمات وبلاگ نویسان جوان

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و مردى از او خواست تا ایمان را به وى بشناساند ، فرمود : ] چون فردا شود نزد من بیا ، تا در جمع مردمان تو را پاسخ گویم ، تا اگر گفته مرا فراموش کردى دیگرى آن را به خاطر سپارد که گفتار چون شکار رمنده است یکى را به دست شود و یکى را از دست برود . [ و پاسخ امام را از این پیش آوردیم و آن سخن اوست که ایمان بر چهار شعبه است . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :4
کل بازدید :36169
تعداد کل یاداشته ها : 15
103/2/4
8:46 ع




مشخصات مدیروبلاگ
 
ایمان شرفی[151]
وبلاگ اطلاعات عمومی

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سکوت ابدی آوای قلبها... سفیر دوستی .: شهر عشق :. طریق یار منطقه آزاد ابـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرار رازهای موفقیت زندگی قافیه باران Dark Future بنفشه ی صحرا کلبه تنهایی جیغ بنفش در ساعت 25 مکاشفه مسیح تنهاترین عاشق سکوت فریاد من است مثلث یک ضلعی کیمیا آقا رضا بندر میوزیک یه دخترشاد عاشق دربدر نبض شاه تور عدالت جویان نسل بیدار صل الله علی الباکین علی الحسین Sense Of Tune هستی مامان خورجین عشق *ایستگـــــــــــــــــــــــــــاه انـــــــــــــــــــــرژی* اس ام اس خنده دار . اس ام اس روز روان شناسی کودک عشقی من + تو = ما آهنگهای بروز دنیا بی تو 2 صدفم چشم به راهتم برگرد هزاره رنگین کمان ایستگاه دلتنگی دهاتی دکتر علی حاجی ستوده زیباترین خنده در غروب یک روز پاییزی zohoor تکیه گاه من فریاد بی صدا بمب خنده تنها زنبورعسل عاشقانه *مهشید* مطالب متفرقه nafas جست وجوگر همنواز داستان های زیبا وخواندنی میترایسم بهترین اسلحه:عشق دیار غم سلام بر مردان بی ادعا عشق اسمانی ... انتظار اجتماعی جزیره صداها تنها ترین لحظه های دلتنگی... خاطرات من میترا سمیرا ASHEGHANE گالری هنری نی نی مجتبی شادی(زمزمه های دلتنگی) افسوس که روزگار بر خلاف ارزوهایم گذشت افسوس...... آوای عشق همه نمک بریزیم! صدای سخن عشق * امام مبین *
عناوین یادداشتهای وبلاگ
صفحه ی اول: عناوین یادداشتها[15]

ابراهیم(علیه السلام) در قرآن:

نام ابراهیم(علیه السلام)، 69 بار و در 25 سوره قرآن مجید آمده است. در قرآن از این پیامبر بزرگ مدح و ستایش فراوان شده و صفات ارزنده او یادآورى گردیده است.ابراهیم‌ (ع‌)زمان‌ نمرود که‌ در عجم‌ به‌ کیکاوس‌ معروف‌ بود،زندگى‌ مى‌ کرد.نمرود مردى‌ باقوت‌ وحشمت‌ بود.سپاه‌ بسیار داشت‌ ودر سرزمین‌ بابل‌ آن‌زمان‌ وکوفه‌ زمان‌ ما حکومت‌ مى‌ کرد.چهارصد صندلى‌ طلا داشت‌ که‌ برروى‌ هریک‌جادوگرى‌ نشسته‌ وجادو مى‌ نمود.او یکشب‌ در خواب‌ دید که‌ ستاره‌اى‌ در افق‌پدیدار شد ونورش‌ بر نورخورشید غلبه‌ نمود.نمرود وحشت‌ زده‌ از خواب‌ بیدار شدو جادوگران‌ را احضار نموده‌ وتعبیر خواب‌ خود را از آنان‌ جویا شد.گفتند طفلى‌ دراین‌ سال‌ متولد مى‌ شود که‌ سلطنت‌ تو بدست‌ او نابود مى‌ شود.وهنوز آن‌ طفل‌ ازصلب‌ پدر به‌ رحم‌ مادر منتقل‌ نشده‌ است‌ نمرود دستور داد که‌ بین‌ زنان‌ ومردان‌جدایى‌ اندازند و کودکى‌ که‌ در آن‌ سال‌ متولد میشود،اگر پسر است‌،بکشند.واگردختر است‌،باقى‌ بگذارند.تارخ‌ که‌ یکى‌ از مقربّان‌ نمرود بود شبى‌ پنهانى‌ نزدهمسرش‌ رفت‌ ونطفه‌ ابراهیم‌ بسته‌ شد.هنگام‌ تولد کودک‌،مادر ابراهیم‌ (ع‌) به‌ داخل‌غارى‌ رفت‌ وابراهیم‌ (ع‌) در آنجا متولد شد.مادر،کودکش‌ را درغار گذاشت‌ وبه‌ شهرمراجعت‌ نمود.او همه‌ روزه‌ به‌ غار مى‌ رفت‌ وبه‌ فرزندش‌ شیر مى‌ داد وبرمى‌ گشت‌.رشد یک‌ روز آن‌ حضرت‌ مطابق‌ یکماه‌ کودکان‌ دیگر بود.پانزده‌ سال‌ گذشت‌ودراین‌ مدت‌ ابراهیم‌ (ع‌) جوانى‌ قوى‌ شده‌ بود.روزى‌ با مادرش‌ به‌ طرف‌ شهرحرکت‌ کردند .در راه‌ به‌ گله‌ شترى‌ رسیدند.ابراهیم‌ (ع‌)از مادر پرسید:خالق‌ اینهاکیست‌؟گفت‌ آنکه‌ آنهارا خلق‌ کرد و رزق‌ مى‌ دهد وبزرگ‌ مى‌ نماید.ابراهیم‌ (ع‌) درشهر با گروههاى‌ بت‌ پرست‌ وارد بحث‌ مى‌ شد وآنها را محکوم‌ مى‌ نمود.واقرار به‌خداى‌ نادیده‌ کرد.به‌ مصداق‌ آیه‌ شریفه‌ «فلما جن‌ّ علیه‌ اللیل‌ راى‌ کوکباً...» چون‌ مذاهب‌ آنهاراباطل‌ دید وباطل‌ نمود،فرمود: انّى‌ وجهّت‌وجهى‌ ...» بعد ابراهیم‌ (ع‌) را به‌ دربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترویى‌ بود ولى‌ دراطرافش‌ غلامان‌ وکنیزان‌ زیبا بودند.ابراهیم‌ (ع‌) از عمویش‌ آذر پرسید:اینها چه‌کسى‌ هستند؟آذر گفت‌ اینها غلامان‌ وکنیزان‌ وبندگان‌ نمرودند! ابراهیم‌ (ع‌) تبسمى‌ کردوگفت‌ چگونه‌ است‌ که‌ بندگان‌ و کنیزان‌ و غلامان‌ از خدایشان‌ زیباترند؟آذر گفت‌از این‌ حرفها نزن‌ که‌ تورا مى‌ کشند.آمده‌ است‌ که‌ آذر بت‌ مى‌ ساخت‌ وبه‌ ابراهیم‌ (ع‌)مى‌ داد تا بفروشدوابراهیم‌ (ع‌) هم‌ طناب‌ به‌ پاى‌ بتها مى‌ بست‌ ومى‌ گفت‌:بیاییدخدایى‌ را بخرید که‌ نمى‌ خورد و نمى‌ بیند و نمى‌ آشامد و نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ضررى‌ !با این‌ تعریف‌ ابراهیم‌ (ع‌) کسى‌ بتها را نمى‌ خرید.وبتها را به‌ نزد آذر برمى‌ گرداند.

معرفت او نسبت به خداوند، منطق گویایش در برابر بت پرستان، مبارزات سرسختانه و خستگى ناپذیرش در مقابل جبّاران، ایثار و گذشتش در برابر فرمان پروردگار، استقامت بى نظیرش در برابر توفان حوادث و آزمایش هاى سخت الهى و الگو و اسوه بودنش براى همه موحّدان، هر یک داستان مفصلى دارد که بررسى تفصیلىِ همه آن ها خارج از حد و حوصله این نوشته است، به طور اجمال، خداوند متعال وى را در قرآن این چنین معرفى و وصف نموده است:

1 ـ «ما او را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از صالحان است. در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور (در برابر حق تسلیم باش او فرمان پروردگار را از جان و دل پذیرفت) و گفت: در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم.»(1)

2 ـ «خداوند وسیله رشد و هدایت او را از قبل به او داده و از (شایستگى) او آگاه بود.»(2)

نمرودیان‌ سالى‌ دوبار در فروردین‌ جشن‌ مى‌ گرفتند.در یکى‌ از جشنها موقع‌خروج‌ از شهر،آذر به‌ ابراهیم‌ (ع‌)پیشنهاد نمود که‌ او هم‌ به‌ جشن‌ برودتا شاید جشن‌آنهارا تماشاکرده‌ وزبان‌ از بدگویى‌ بتها بردارد.ولى‌ روز بعد موقع‌ رفتن‌،ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ من‌ مریض‌ هستم‌!لذا همه‌ با زینت‌ تمام‌ از شهر بیرون‌ رفتند بجز ابراهیم‌ (ع‌)که‌ تبرى‌ برداشت‌ و به‌ بتخانه‌ رفت‌ وهمه‌ بتهارا شکست‌.سپس‌ تبر را بر دوش‌ بت‌بزرگ‌انداخت‌. «فجعلهم‌ جُذاذاً الاّ کبیراً لهم‌» همه‌ بتهارا خورد کرد مگر بُت‌بزرگ‌ را.وقتى‌ نمرود ونمرودیان‌ باز گشتند وبه‌ بتخانه‌ آمدند تا خود را تبرک‌کنند،همه‌ بتهارا شکسته‌ دیدند غیر از بُت‌ بزرگ‌.به‌ روایتى‌ شیطان‌ به‌ آنها اطلاع‌ دادکه‌ ابراهیم‌ (ع‌)خدایان‌ شمارا شکسته‌ است‌.صداى‌ ناله‌ وفریاد مردم‌ بلند شد.نزدنمرود رفتند که‌اى‌ نمرود!خدایان‌ مارا شکسته‌اند.نمرود دستور داد تا به‌ هرکه‌ شک‌دارید نزد من‌ بیاورید.همه‌ گفتند کار ابراهیم‌ (ع‌) است‌.حضرت‌ را احضار کردندوبه‌او گفتند: «أ انت‌ فعلت‌َ هذا بآلهتنا یاابراهیم‌قال‌ بل‌ فعلهم‌ کبیرهم‌ هذافاسئلوهم‌ اِن‌ کانوا ینطقون‌»» آیا تو این‌ عمل‌ را نسبت‌ به‌ خدایان‌ مابجاآوردى‌ ؟گفت‌ بت‌ بزرگ‌ این‌ کار را کرده‌ است‌ از او بپرسید اگر حرف‌ مى‌ زند!نمرودیان‌ گفتند اى‌ ابراهیم‌ (ع‌) این‌ بتها سخن‌ نمى‌ گویند.سپس‌ همگى‌ خجل‌وشرمنده‌ و سر به‌ زیر انداختند.بعد ابراهیم‌ (ع‌)فرمود چیزى‌ را عبادت‌ مى‌ کنید که‌نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ ضررو نه‌ حرف‌ مى‌ زند.چون‌ نمرودیان‌ از جواب‌ عاجزشدند،همگى‌ گفتند اگر کمک‌ کار خدایان‌ خود هستید،ابراهیم‌ (ع‌) رابسوزانید.نمرود دستور داد دیواره‌اى‌ در دامنه‌ کوه‌ درست‌ کردند وبمدت‌ یکماه‌هیزم‌ آورده‌ ودر آن‌ قرار دادند تا پرشد.بعد گفتند چگونه‌ ابراهیم‌ (ع‌) رادر آتش‌بیاندازیم‌؟شیطان‌ بصورت‌ آدمى‌ ظاهر شد وگفت‌ منجنیق‌ بسازید!تا آن‌ زمان‌منجنیق‌ نساخته‌ بودند وشیطان‌ هنگامیکه‌ به‌ آسمانها راه‌ داشت‌ از جهنم‌ دیدار کرده‌ودیده‌ بود جهنمیان‌ را با منجنیق‌ درون‌ آتش‌ مى‌ اندازند،یاد گرفته‌ بود.لذا به‌ آنها یادداد که‌ چگونه‌ این‌ وسیله‌ را بسازند.چهارصد نفر آمدند وهردونفر یک‌ طناب‌ راگرفتند و ابراهیم‌ (ع‌) را بالا بردند.در این‌ هنگام‌ در میان‌ فرشتگان‌ غلغله‌اى‌ افتاد وبه‌پیشگاه‌ الهى‌ عرضه‌ کردند که‌ خدایا از شرق‌ تا غرب‌ یکنفر،تورا عبادت‌ مى‌ کندواوراهم‌ که‌ مى‌ خواهند بسوزانند.دستور بده‌ تا اورا یارى‌ کنیم‌.خطاب‌ آمد:بروید اگراز شما یارى‌ خواست‌ اورا کمک‌ کنید.ابتدا ملک‌ باد نزد ابراهیم‌ (ع‌) آمد وگفت‌:من‌موکل‌ باد هستم‌.اگر امر بفرمائید به‌ باد امر کنم‌ تا آتش‌ را به‌ خانه‌ نمرود ببرد ونمرودیان‌ را بسوزاند.ابراهیم‌ (ع‌)فرمود پناه‌ من‌ خداست‌ وبتو نیازى‌ ندارم‌.ملک‌ ابرآمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ تا به‌ ابر امر کنم‌ آتش‌ را خاموش‌ کند.ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ امر خود را به‌ خداى‌ نادیده‌ واگذاردم‌.ملک‌ کوه‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ کوه‌ بابل‌ را بر سرشان‌ خراب‌ نمایم‌ وهمه‌ را هلاک‌ کنم‌.ابراهیم‌ (ع‌)گفت‌ بتو نیز محتاج‌ نیستم‌.بعد جبرئیل‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!هیچ‌ احتیاجى‌ ندارى‌ ؟گفت‌ دارم‌ اما نه‌ بتو.گفت‌ به‌ که‌ دارى‌ ؟گفت‌ او از همه‌ بهتر به‌ حال‌ من‌ آگاه‌است‌.بعد از آن‌ از طرف‌ خدا ندا آمد: «یانار کونى‌ برداً وسلاماً على‌ ابراهیم‌»
ابراهیم‌ از پیامبرانى‌ است‌ که‌ خداوند او را بیش‌ از دیگران‌ با عظمت‌ یاد نموده‌است‌ واو را با القابى‌ چون‌ :حنیف‌،مسلم‌، حلیم‌، اوّاه‌، منیب‌،صدیق‌یاد کرده‌ و بااوصافى‌ چون‌:شاکرو سپاسگزار نعمتهاى‌ خداوند،قانت‌ و مطیع‌ خالق‌ توانا،داراى‌ قلب‌ سلیم‌،عامل‌ و فرمانبردار کامل‌ خدا،بنده‌ مؤمن‌ و نیکوکار،شایسته‌ و صالح‌درگاه‌ خدا و...وى‌ را ستوده‌ است‌.و به‌ منصبهایى‌ چون‌:امامت‌ وپیشوائى‌ مردم‌،برگزیده‌ در دوجهان‌ و خلیل‌ اللهى‌ مفتخر داشته‌ است‌.
از جمله‌ الطاف‌ الهى‌ بر ابراهیم‌ آنست‌ که‌:
او را از پیامبران‌ اولوا العزم‌ قرار داد.
پیامبرى‌ را در ذریه‌ او قرار داد.
علم‌ وحکمت‌ وشریعت‌ بوى‌ داده‌ است‌.
اورا امّت‌ واحده‌ خواند.
و خانه‌ کعبه‌ بدست‌ او تجدید بنا شد.
مقام‌ امامت‌ به‌ او تفویض‌ شد
مدت‌ عمر ابراهیم‌ دویست‌ سال‌ بوده‌ و در شهر خلیل‌ الرحمن‌ فلسطین‌ اشغالى‌ مدفون‌ است‌.

ابراهیم(ع)گاه‏گاهى پیش از بناى مکه و خانه کعبه و پس از آن به مکه‏مى‏آمدو از فرزندش اسماعیل دیدن مى‏کرد (3) .تا آنکه در یک سفر مامور به ساختن خانه کعبه‏شد، لذا به‏اتفاق اسماعیل این خانه را بنا نهاد، و این اولین خانه‏اى است که از طرف پروردگارساخته شد، و این خانه مبارکى‏است که در آن آیات بینات و در آن مقام ابراهیم است، و هرکس درون آن داخل شود از هر گزندى ایمن است. (4) ابراهیم(ع)پس‏از فراغت از بناى کعبه دستور حج را صادر نموده، و آیین واعمال مربوط به آن را تشریع نمود. (5) آنگاه خداى تعالى‏او را مامور به ذبح فرزندش اسماعیل نمود، ابراهیم(ع)اسماعیل(ع)را در انجام فرایض حج‏شرکت مى‏داد، موقعى که به سعى‏رسیدند ومى‏خواستند که بین صفا و مروه سعى کنند، این ماموریت ابلاغ شد، و ابراهیم(ع)داستان را با فرزندش‏در میان گذاشت و گفت: فرزند عزیزم!در خواب چنین مى‏بینم که تراذبح و قربانى مى‏کنم نیک بنگر تا رایت چه خواهدبود.عرض کرد: پدرجان!هر چه را که‏مامور به انجامش شده‏اى انجام ده، و ان شاء الله به زودى خواهى دید که من مانند بندگان‏صابرخدا چگونه صبرى از خود نشان مى‏دهم.پس از اینکه هر دو به این امر تن دردادند و ابراهیم(ع)صورت جوانش‏را بر زمین گذاشت وحى آمد که اى ابراهیم، خواب خود راتصدیق کردى و ما به همین مقدار از تو قبول کردیم، و ذبح عظیمى را فدا وعوض او قراردادیم. (6) آخرین خاطره‏اى که قرآن کریم از داستان ابراهیم(ع)نقل نموده دعاهایى‏است که ابراهیم(ع)دربعضى از سفرها در مکه کرده(7) و آخرین دعایش این است: پروردگاراپدر و مادر من و کسانى را که ایمان آورده‏اند در روز حساب بیامرز.

 خداى تعالى در کلام‏مجیدش ابراهیم را به نیکوترین‏وجهى ثنا گفته و رنج و محنتى را که در راه پروردگارش تحمل‏نموده بود، به‏بهترین بیانى ستوده و در شصت و چند جا از کتاب عزیزش اسم او را برده، و موهبتها و نعمت‏هایى را که به او ارزانى داشته در موارد بسیارى‏ذکر کرده است، از طرف‌ خدا ندا رسید که‌اى‌ ابراهیم‌!به‌ بابل‌ برو و نمرود را به‌ خداپرستى‌ دعوت‌نما.حضرت‌ به‌ بابل‌ که‌ کوفه‌ امروزى‌ است‌،نزد نمرود رفت‌ واورا به‌ خداپرستى‌ دعوت‌ نمود.نمرود گفت‌ اى‌ ابراهیم‌!مرا بخداى‌ تو احتیاجى‌ نیست‌.من‌ مى‌ خواهم‌پادشاهى‌ را از خداى‌ تو بگیرم‌ واورا هلاک‌ نمایم‌!!این‌ بود که‌ دستور داد تا اطاقکى‌ به‌ تعلیم‌ شیطان‌ ساختند وخود درون‌ آن‌ قرار گرفت‌ وچهار کرکس‌ اورا بلند کردندوبالابردند.چون‌ بالا رفت‌ تیرى‌ بطرف‌ آسمان‌ انداخت‌.جبرئیل‌ آن‌ تیر را به‌ خون‌ماهى‌ آغشته‌ کرد.ماهى‌ نالید خدایا تیغ‌ دشمن‌ را به‌ خون‌ من‌ آغشته‌ کردى‌ .ندا رسیدکه‌ تیغ‌ را تا قیامت‌ بر شما حرام‌ کردم‌.بعد نمرود تیر خونآلود را که‌ دید ،گفت‌ کارخداى‌ ابراهیم‌ را ساختم‌.ابراهیم‌ (ع‌) گفت‌ از این‌ حرف‌ برگرد که‌ مردن‌ براى‌ خدانیست‌.نمرود گفت‌ اگر خداى‌ تو زنده‌ است‌،من‌ لشکر جمع‌ آورى‌ مى‌ کنم‌ به‌ خدایت‌بگو که‌ لشکر جمع‌ کندتا با یکدیگر جنگ‌ کنیم‌!پس‌ نمرود از اطراف‌ عالم‌ لشکربزرگى‌ که‌ سیصد فرسخ‌ لشکرگاه‌ آنها بود جمع‌ کرد.ابراهیم‌ (ع‌) دعا کرد که‌ خدایا این‌ملعون‌ را هلاک‌ کن‌.خداوند به‌ عدد لشکر نمرود پشه‌ فرستاد که‌ بر سر هر یک‌پشه‌اى‌ نشست‌ و در اندک‌ زمانى‌ اورا هلاک‌ نمود.رئیس‌ پشه‌ها، پشه‌اى‌ بود که‌ یک‌چشم‌ ویک‌ پا و یک‌ دست‌ و نیمه‌ بدنى‌ داشت‌.آمد وروى‌ زانوى‌ نمرود نشست‌.نمرود به‌ زنش‌ گفت‌ این‌ پشه‌ها لشکر مرا هلاک‌ کردند .دست‌ برد تا پشه‌ را بکشد که‌پشه‌ بلند شد ولب‌ بالا و لب‌ پایین‌ نمرود را نیش‌ زده‌آورد دماغ‌ نمرود شد وبه‌ داخل‌مغز نمرود نفوذ کرده‌ ومشغول‌ نیش‌ زدن‌ شد!صداى‌ فریاد نمرود بلند شد و ازشدت‌ درد خواب‌ وخوراک‌ از او سلب‌گردیدغلامانش‌ مرتب‌ بر سرش‌ مى‌ زدند تاپشه‌ از حرکت‌ بایستد.همانجور او را اذیت‌ نمود تا به‌ درک‌ واصل‌ شد.بقیه‌ لشکر اوبه‌ ابراهیم‌ (ع‌) ایمان‌ آوردند.

 


  
  

دختر فراری

سن دختران فراری ایرانی

بر اساس گزارش نیروی انتظامی کشور سالانه 6000 دختر از خانه فرار می‌کنند که 75درصد از این دختران فراری وارد چرخه زندگی خیابانی می‌شوند و خطرات زیادی آنان را تهدید می‌کند.

صدای شیعه : گروه گزارش جهان- روزی که خبرها از گزارش محرمانه معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش واظهار نظرمدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی مبنی بر کاهش سن دختران فراری به 9 سال و بحرانی شدن این وضع حکایت کرد، خیلی‌ها علاقه‌ای به گسترده شدن این بحث نشان ندادند، به طوری که بی‌درنگ آمارهایی در جامعه منتشر شد که نشانی از وخامت اوضاع نداشت. هر چه بود اینک آمارهای نه‌چندان دقیق و کامل داخلی نشان می‌دهد میانگین سنی 12 تا 16‌سال برای آنانی که دست به فرار می‌زنند آماری پذیرفتنی است؛ هر چند به گفته اسدبیگی بسیارندکودکان 9 ساله که در جمع فراری‌ها شناسایی میشوند. این که چرا در ایران کم سن و سال‌ها جسارت فرار از خانه پیدا کرده‌اند از نگاه این روان‌شناس قابل ژرف‌نگری است. اسدبیگی می‌گوید در نوجوانی یعنی بین 10 تا 18 سالگی بچه‌ها خصوصیاتی دارند که نه می‌شود آنان را کودکی حرف گوش‌کن دانست و نه می‌شود به عنوان یک آدم بزرگ به آنها اعتماد کرد. در این سن بچه‌ها کودک گوش‌به‌فرمان نیستند، در حالی که دچار هیجانات و هرج و مرج روحی نیز شده‌اند. آنها در این سن به سمت مخالفت با خانواده و در افتادن با ارزش‌ها و هنجارها کشیده می‌شوند، در حالی که ذهنشان پر از پرسش‌هایی است که پاسخشان را نیز بخوبی نمی‌دانند. در واقع این بحران‌های روحی و برخوردهای غیرعقلانی خانواده‌ها و مشکلات متعدد و روز افزون جامعه است که در این شرایط پدیده فرار را شکل می‌دهد، چرا که در این محدوده سنی، نوجوان به جای حل مساله و مشورت راهی آسان را که فرار از مشکل نام دارد و گاه برگشت‌پذیر نیست، انتخاب می‌کند.
دختر فراری

اماناصر نجاران رئیس پلیس امنیت خراسان رضوی علل دیگری رادر رابطه با کاهش سن دختران فراری اظهارمی کند: با بررسی‌های انجام شده، عدم نظارت خانواده نسبت به روابط دختران با دیگران، نماهنگ‌های نامتعارف بر روی موبایل، چت کردن و ارتباطات اینترنتی و زیاده‌طلبی اقتصادی و تجملات از مهم‌ترین دلایل کاهش سن فرار دختران از خانه است.وی با اشاره به اینکه 64 درصد دختران فراری را دانش‌آموزان مقطع راهنمایی و دبیرستان تشکیل می‌دهند مراقبت خانوده‌ها در مقاطع تحصیلی و حمایت‌های اجتماعی را مهم‌ترین راهکار برای مقابله با این پدیده می داند.
خانم دکتر راهب نیز که در زمینه دختران فراری مطالعات زیادی داشته است وگذشته از تحصیلات آکادمیک، تجربه مددکاری در مرکز امیدوار، سرپرستی مرکز ارشاد و سرپرستی مرکز مداخله در بحران‌های اجتماعی را هم بر عهده دارد معتقد است : در بسیاری از موارد تهاجم فرهنگی عامل فرار است. تهاجم فرهنگی که فقط از غرب به شرق نیست. همین تلویزیون که تصویرش در یک روستا پخش می‌شود، دخترکان روستایی را به این فکر می‌اندازد که حالا چه خبر است در تهران! باید بلند شوم و بروم تهران! و واقعا این اتفاق می‌افتد و بچه‌ها خیلی آسیب می‌بینند.
وی ادامه می دهد: من سال قبل روی دختران بچه 11 ساله یکی از مناطق روستایی اطراف تهران کار می‌کردم. کسانی که برای تفریح و برای اسکی آنجا می‌روند، زیاد هستند. این آدم‌ها لباس پوشیدن‌شان، روابط بینشان و ... روی دختر روستایی تاثیرگذار است؛ یعنی بدون زمینه‌سازی فرهنگی آن دختر فقط دارد آن زرق و برق را می‌بیند و در کنارش، محدودیت خانواده را.

دکتر سید حسن علم الهدایی با ابراز نگرانی از کاهش سن فرار و روسپی گری در میان دختران و زنان ، فراری شدن دختران از خانه را زمینه ساز خیابانی شدن آنها ظرف مدت کوتاهی دانست و تاکید کرد : دختران فراری کم سن وسال پس از اقدام به فرار در همان 24 ساعت اولیه کاملا مستاصل شده و با کوچکترین وعده ای به امید یافتن یک سرپناه امن و حتی یک وعده غذا جذب خانه های تیمی و باندهای فساد می شوند و این در حالی است که اکثر این دختران پس از یکبار اقدام به عمل نامشروع قبح آن برایشان از بین رفته و ظرف مدت کوتاهی به یک زن خیابانی حرفه ای که این عمل را وسیله امرار معاش خود قرار داده مبدل می شوند .
علم الهدایی در ادامه تصریح کرد : سابقه آزار جنسی در کودکی ، ازدواج اجباری ، خشونت در خانواده، حضور ناپدری ونامادری ، والدین معتاد و مشکلات اقتصادی از جمله عوامل زنجیره ای موثردر کاهش سن فرار دختران از خانه است که بر اساس آمارها در حال افزایش است و به مرور زمینه روسپیگری را در میان سنین پایین پدید می آورد.
سمیرا جان بزرگی ،پژوهشگر مسائل اجتماعی اما نظر دیگری در مورد فرار دختران به دلیل نابسامانی خانواده ها دارد: امروز خانواده ها درگیر مسائلی هستند که این مسائل را خودشان برای خود نیافریده اند برای مثال بیکاری پدر خانواده و پایین بودن سطح سواد را در جامعه ای که نرخ بیکاری یک درصد است می توان یک مشکل شخصی دانست اما وقتی نرخ بیکاری در کشور به 12 تا 14 درصد می رسد، این مشکل دیگر یک مشکل شخصی نیست. بنابراین بسیاری از مسائلی که در خانواده وجود دارد به بی کفایتی خانواده برنمی گردد. وی می گوید: بر اساس پژوهشی که در همین رابطه انجام شده مشخص شده 25درصد پدران دختران فراری بیکار بودند .

جان بزرگی می افزاید: امروزه شاهد هستیم که اگر دختری از سن نوجوانی دوست پسری نداشته باشد مورد تمسخر همسالا ن خود قرار می گیردو بر اساس آمارها 80 درصد از نوجوانان دبیرستانی دختر دوست پسر دارند.
دکتر امیرعلی احمدی جامعه ‌شناس و استاد دانشگاه نیز بارها به این ماجرا اشاره کرده است که این پدیده طی سال‌های گذشته در جامعه ایرانی ابعاد گسترده‌تری به خود گرفته است. وی با اشاره به اینکه مشکلات فرهنگی در جامعه اثر بسیاری بر روی پدیده کاهش سن دختران فراری و افزایش زنان خیابانی می‌گذارد می‌افزاید: تغییر نگاه فلسفی به زندگی، لذت‌جویی، دنیاطلبی، توجه به امیال جنسی و مشکلات فرهنگی خانواده از علل گسترش این پدیده است.

وی با اشاره به اینکه فاصله طبقاتی در جامعه امکان بهره‌گیری و استثمار جنسی از زنان را مهیا می‌کند،برای محکم شدن صحبت‌هایش از نتایج یک پژوهش کمک می‌گیرد و می‌گوید: مطالعات نشان می‌دهد که سن فحشا در ایران به 10 سال کاهش یافته است و دختران نوجوان که به تازگی وارد این کار شده‌اند، بیشترین تعداد فواحش را تشکیل می‌دهند علی احمدی می افزاید: در بررسی که در خصوص گروه سنی زنان فاحشه انجام شد، از بین 6هزار و 53 زن فاحشه‌ای که در کل کشور زندانی بودند دختران بین 12تا 25 سال بیشترین تعداد را تشکیل می‌دادند که اکثر قریب به اتفاقشان دختران فراری بودند.
وی در انتها می افزاید:بر اساس گزارش نیروی انتظامی کشور سالانه 6000 دختر از خانه فرار می‌کنند که 75درصد از این دختران فراری وارد چرخه زندگی خیابانی می‌شوند و خطرات زیادی آنان را تهدید می‌کند.
با وجود تمام این حرف‌ها اما انگار قرار نیست یک نهاد به صورت اصولی به بررسی مشکلات زنان خیابانی بپردازد.
تیر خلاص را هم علم‌الهدایی شلیک می‌کند و می‌گوید: بگذارید حرف آخر را بزنم. درست مانند سایر آسیب‌های اجتماعی که هیچ‌وقت متولی مفید پیدا نمی‌کنند،دختران فراری هم متولی خاصی ندارند، مثل کارتن خواب‌ها. درست مثل آمار معتادان جامعه که بیش از 20 سال است که افزایش نیافته است.
دختر فراری

 


  
  

√بیماری،درمان،دارو:

دارو:

هر ماده ای که برای پیشگیری،تشخیص یا در مان بیماریها مورد استفاده قرار میگیرد،دارو نامیده میشود.داروها از نظر خصوصیات فیزیکی در سه حالت جامد(انواع قرص ها)،مایع(انواع شربت ها)وگاز(انواع اسپری)موجود میباشد.

اثرات سمی دارو ها:

هر دارو مقدار مصرفی دارد ودر صورت مصرف بیش از از آن دیگر نه تنها اثر درمانی نخئاهد داشت،بلکه اثر سمی ایجاد خواهد کرد.

ظرفیت تحمل دارو ها:

در این حالت،بیمار دارو را برای مدتی مصرف میکند واثر درمانی دارو نیز ظاهر شود،اما بر اثر مداومت در مصرف،دارو دیگر اثر درمانی مطلوب خود راندارد.مثل دارئهای مسکن و خواب آور.

دوز دارو:

مقدار مصرف دارو در یک نوبت است که بر اساس تجویز پزشک تعیین میشود.محاسبه دوز دارو بر اساس جنس،سن و وزن بدن بیمار بدن بیمار انجام میشود.

زمان تاثیر دارو:

فاصله زمانی از هنگام مصرف دارو تا ایجاد اثرات درمانی است که در دارو های مختلف متافت است.

تداخلات دارویی:

تجویز دو یا چند دارو با هم ممکن استاثر هر یک از دارو هارا تقویت یا کاهش دهد.

شیوه های مختلف مصرف دارو:

1-خوراکی

2-تزریقی

3-موضعی جلدی

4-استنشاقی

5-زیر زبانی

6-شیاف

اشکال دارویی:

قرص

قرص های جویدنی

قرص های جوشان

کپسول

سوسپانیسونها

الگریز

اسپری

ویال

آمپول

شیاف ها

پماد

کرم ها

 

 

 

ادامه مطلب...

  
  

                          :the purse

Two friends went for a walk.On the road they saw a purse.There was alot of money in it.One of the men picked it up.Ihave a purse full of money,he said and put it in his pocket.Dont say "I",say"WE",said his friend ,It is our purse,not yours.No,said his friend .Isaw it first.It is my purse.Iam going to keep it.Then a man ran up to them.That is my purse,he said.Isaw you.You are a thief.Iam going to get a police man.Oh,dear!said the firstman to the second man.What shall we do?Dont say "we",say I" ,said his friend.

always help your friends.


90/1/1::: 12:43 ص
نظر()
  
  

_خواص عمومی آب میوه ها وسبزی هاوگیاهان:

خاصیت پاک کننده بدن از آلودگی ها و سموم هستند زیرا دارای مقدار زیادی ویتامینc،انواع اسید ها  آنزیم ها،کلروفیل و مواد مورد نیاز بدن میباشند و قادر هستند باکتری های مضر را از بدن خارج سازند.حاوی مواد آلی و معدنی،ویتامینها،آب خالص،پروتیین وکربوهیدراتها و چون به صورت مایع میباشند انرژی کمتری جهت هضم آنها صرف میشود.


  
  

مثل چیست؟مثل،سخن کوتاه و مشخوری است که به قصه ای عبرت آموز اشاره میکند و جای توضیح بیشتر را میگیرد کلمه مثل عربی است و فارسی آن متل است.

1)آب از سرچشمه گل آلود است:

روزی عبدوالعزیز از خلفای بنی امیه از مردی  اهل  شام پرسید:فرمانداران من در شهر با مردم چگونه رفتار میکنند؟مرد شامی با تبسمی رندانه جواب داد اگر آب در سر چشمه صاف و زلال باشد در نهر ها و جویبارها هم صاف است؛اما در شهر ما آب از سرچشمه گل آلود است.عمربن عبدالعزیز از پاسخ صریح و کوبنده مرد شامی به خود آمد و درسی آموزنده آموخت.

 

 


  
  

ترکه میره امام رضا احساساتی میشه و میگه:یا امام علی قربون دست بریدت برم،پس کی ظهور میکنی؟خیلی خنده‌دار

یه جایی جشن بوده،ترکه همینجوری میره تو و شروع میکنه بخور بخور و رقصیدن.یکی ازش میپرسه:ببخشید شمارو کی دعوت کرده؟ترکه میگه من از خوانواده عروسم،یارو میگه:ببخشید ولی اینجا تولده!خیلی خنده‌دار

ترکه از ساختمون میپره پایین،همه جمع میشن دورش ازش میپرسن چی شده؟میگخ والله نمیدونم منم تازه رسیدم!خیلی خنده‌دار

آوینی کشته میشه ،ترکه میره به خوانوادش خبر بده،وقتی میرسه در میزنه؛زن یارو میگه کیه؟ترکه میگه:ببخشید منزل شهید آوینی؟خیلی خنده‌دار

ترکه تو کلیسا نشسته بوده،یهو میبینه یه دختر خیلی میزون میاد تو،سریع میره پشت مجسمه قاییم میشه،دختره میگه خدایا:تو بم همه چی دادی،پول دادی قیافه دادی،خوانواده خوب دادی،یه شوهر خوبم بده،یهو ترکه از پشت مجسمه میاد بیرون میگه:عیسی هل نده خودم میرم!خیلی خنده‌دار

ترکه میره شکار خرگوش،صدای هویج در میاره!خیلی خنده‌دار

به ترکه میگن سه تا میوه نام ببر میگه:سیب،سیر،سحر؛میگن سحر که میه نیست میگن نمیدونی چه هلوییه!خیلی خنده‌دار

یه بار تو آیادان مسابقه تقلید صدای داریوش برگزار میشه،داریوش چهارم میشه!خیلی خنده‌دار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


  
  
<      1   2   3      
خدمات وبلاگ نویسان جوان